,"كتاب حاضر، نگاهي است روانشناسانه به كتاب مثنوي معنوي كه در درسهاي مختلف ارائه شده است. احساس تنهايي، ناپايداري دلبستگيهاي زندگي، زندگي با مرگ، اخلاق بر اساس سطح آگاهي تغيير ميكند، غرايز ابراز رسيدن به حقيقت هستند و ... درسهايي هستند كه در اين كتاب به آنها اشاره شده است. در اولين حكايت مثنوي ماجراي يك مورد روانپزشكي را نقل كرده است: داستان كنيزكي كه دچار بيماري ميشود و بيماري او گرچه تمام بدنش را تحت تأثير قرار ميدهد، اما اساس آن يك دلبستگي حل و فصل نشده و به تعبير ديگر يك نياز رواني برآورده نشده است."