«كريستوفر جي آرتور» در كتاب خود مجموعه مقالاتي را دربارة گرايش جديد هگلي ـ ديالكتيكي نوشته است كه در دهههاي اخير در ماركسيسم سر برآورده است. اين گرايش به نامهاي گوناگوني همچون «ديالكتيك جديد»، «ماركسيسم هگلي جديد» و يا «ديالكتيك نظاممند» شناخته ميشود. اين گرايش شامل نويسندگان بسياري ميشود كه همگي بر سبك و سياق مشابهي فعاليت نميكنند و با اين حال ميتوان گفت همه در اين حوزه جاي دارند. آرتور با درك اهميت و خاص بودن اقتصاد پولي در كتاب خود نشان ميدهد كه بين ايدة هگل و روابط ساختاري كالاها، پول و سرمايه همبستگي وجود دارد، اما اين همبستگي فقط به دليل خصوصيتهاي بسيار ويژة اقتصاد پولي ايجاد ميشود. وي در اين كتاب، ديالكتيك ماركس را هم هنگامي ايجابي و انتقادي ميداند كه نشان ميدهد پول موجب گسترش عظيم فعاليت اقتصادي فراسوي معاملات پاياپاي شده است و در همان حال، نشان ميدهد كه نظام پولي، ما را تابع سلطة نيروهاي بيگانه ميكند.