كتاب حاضر، داستاني اسپانيايي است كه با زباني ساده و روان نگاشته شده است. داستان اين كتاب از زبان پيرمردي بيمار روايت ميشود و سخنان راوي درباره فرا رسيدن زمان مرگش آغازگر داستان است. متن كتاب در به شيوه جملههاي طولاني و تقريباً بدون وقفه در قالب تكگويي راوي نوشته شده و رگههاي پررنگي از سياست را ميتوان در داستان يافت. در بخشي از اين كتاب آمده است: «اكنون من بيمارم. تختخوابم در ميان سيل رودخانه بالا پايين ميرود. آب بهشدت در جريان است،اگر آب آشفته شود، خواهم دانست كه مرگ نزديك است. اما آب بهشدت در جريان است، از اينروست كه من هنوز اميدوارم».