كتاب حاضر دربارة «تاريخ فن نگارش» نوشته شده است. در فصل نخست از اين مطالعه در بياني منطقي شرح الفاظ و اصطلاحات و مباني اصولي كه به اسلوب تحقيق تاريخي تعلق دارند، ارائه شده است. هدف از اين بخش تعيين روش مناسب براي پژوهشهاي تاريخي و وجوه تمايز آن از روش علوم تجربي است. در فصل دوم از مطالب مربوط به كاربرد قواعد سنجش صحت و سقم، قوّت و ضعف اخبار و اسناد و تعديل و ترجيح آنها گفتوگو شده است. در اين مقال، انتقاد به دو قسم ظاهري و باطني تقسيم و دربارة هر يك توضيح داده شده است. در فصل سوم جهات افتراق مواد تاريخي و مواد علوم تجربي نشان داده شده است. در فصل چهارم اجراي قانون تعامل در نگارش تاريخ شرح داده شده است. در فصل پنجم، نويسنده از بينش الهي سخن گفته است كه جز خدا مؤثري در وجود نميشناسد. در اين رهگذر اسباب حوادث تاريخي به امور مادي (اقليم، اقتصاد، نژاد، رجال) و امور معنوي (مذاهب، صور مفارق، نفس كلي) تقسيم شده و در شرح هر يك از اين اسباب نكتههاي جالبي بيان گرديده است.