در كتاب حاضر، دربارة جنبههاي سياسي فراتجدد و تاريخ سوسياليسم بحث شده است. نگارنده در اين اثر ميكوشد، با ديدي فلسفي سرچشمههاي «پست مدرنيسم» را از آراي «ژان ژاك روسو» و «امانوئل كانت» تا تحوّل اين انديشهها در آراي انديشمنداني نظير «ميشل فوكو» و «ريچارد رورتي» دنبال كرده و پاسخ دقيقي به اين پرسش كه «چرا پست مدرنيسم، جدّيترين جنبش روشنفكري اواخر قرن بيستم بوده» دهد. برخي ديگر از مباحث مورد توجّه در نوشتار حاضر، عبارتند از: بررسي دلايل قدرت استدلالهاي شكاكانه و نسبيگرايانه در جهان روشنفكري و تشريح علّت اين قدرت در علوم انساني و نه در علوم طبيعي؛ بررسي عمل روي آوردن جناح چپ سياسي به مضامين ضدخرد، ضد علم، معيارهاي دوگانه و بدبيني و تبيين زيربناي جهان بر سر امور مختلف به لحاظ سياسي، تكثير فرهنگي و دموكراسي ليبرال.