نويسنده در اين كتاب كه آن را به منظور مطالعة دانشجويان رشتة باستانشناسي در دورههاي كارشناسي و كارشناسي ارشد تدوين كرده، درصدد است بدين پرسش پاسخ دهد كه «آيا ميتوان محوريت بينالنهرين را با توجه به واقعيتهاي جغرافيايي و دادههاي باستانشناسي به دورههاي پيش از تاريخ، به ويژه دورههاي پارينه سنگي مياني، نوسنگي و مسسنگي قديم تعميم داد؟» از اين رو وي در كتاب پس از مطالعة به هم تنيدگي فرهنگهاي پيش از تاريخ، جغرافيا و نيز پيشينة شبه باستانشناسي و باستانشناسي در بينالنهرين، به بررسي دادة باستانشناسي در سه دورة مذكور در پرسش مطرح شده، ميپردازد. نتيجة حاصل از اين بررسي آن بوده است كه دورانهاي پارينهسنگي و نوسنگي در كوهپايههاي غربي زاگرس مركزي كه بخش شمال شرقي بينالنهرين را تشكيل ميدهد، شكل گرفته و در نهايت ارتباطي با بينالنهرين جلگهاي نداشته است. همزمان با پايان دورة نوسنگي و تشكيل جوامع مس سنگي الگوهاي استقراري در بينالنهرين تغيير كرده و تمايل به مكانيابي استقراري افزايش يافته است. از اين رو جمعيتهاي انساني در مناطق جلگهاي افزايش يافته و منجر به پيدايش شهرها و خط و كتابت شده است. شايان ذكر است كتاب با تصاويري از يافتههاي باستانشناسي از سه دورة مذكور، مستند شده است.