اين كه انديشه هاي خيام همواره وجود داشته ودارد،سخن تازه اي نيست،اما كميت زمان آن هم با بخش بندي هاي سه گانه ي پيشاخيامي،خيامي و پساخيامي كاري است كه فقط در اين جا بدان پرداخته مي شود؛ فصل«پيشاخيامي»،كه به سده هاي پيش از خيام در لابه لاي آثار شاعران،فيلسوفان و نمايشنامه نويساني كه انديشه هاي مانند خيام داشته اند.انديشه هاي خاوري ئ باختري در كنار هم نهاده شده اند تا گفته شود كدام يك از آنها خيامگي را به مانند يك فرزند سركوب كرده يا پسركشي بع راه انداخته اند،و آيا با اين كار،خيامي گري از ميان رفته است؟ فصل«خيامي»به روزگار خيام برمي گردد كه گاه نشانه هاي آن تا يك سده پيش نيز در ايران ديده مي شود.خيامي گري،در اين روزگار،با رباعي هاي خيام ساختاري نيرومند به خود گرفته تا گفتمانش را در برابر گفتمان عرفاني و معناگرا برجسته تر سازد و با عرفان به بازي گفتماني بپردازد.اما خيامي گري در اين روزگار از اين شاختارهاي بسته بيرون نيامد و خود به چهره ي پدر سركوبگر ديگري بدل گرديد مه در پيروان خود عقده ي اختگي پديد آورد. فصل «پساخيامي» كه كمتر از يك سده در ايران و بيش از دو سده در اروپا پيشينه دارد،از ساختارهاي بسته ي خيامي بيرون مي آيد و با انديشه هاي ديگر پيوند مي يابد تا به جهان هاي تازه،؛آزاد و پوياتري بپيوندد.در اين فصل بسياري از آثار امروزي معرفي و سه رمان شناخته شده ي جهان بررسي شده است؛بوف كور هدايت،زورباي يوناني كازانتزاكيس و جاودانگي ميلان كوندرا.