اين کتاب، دربردارندة ترجمة فارسي رماني عربي با عنوان «موسم هجرت به شمال»، نوشتة «طبيب صالح» ميباشد. روايت اين داستان بلند توسط نويسندة (اول شخص) صورت ميگيرد که در آن راوي پس از هفت سال تحصيل در اروپا به وطن خود يعني «سرورانِ» قاهره باز ميگردد و در آنجا با مردي مرموز به نام «مصطفي» آشنا ميشود. رابطة او با مصطفي موجب ميشود تا وي ماجراي زندگي خود را براي راوي تعريف کند. روايتي که وضعيت متناقض دنياي پسااستعماري را ترسيم کرده و با نگاهي روانشناختي فضاي دروني دنياي مدرنيتة سرمايهداري را به چالش ميکشد. در واقع برخورد فرهنگ، به ويژه برخورد دو مقولة سنّت و مدرنيسم در اين رمان اين امکان را فراهم ميآورد تا مخاطبان با چهارچوبي از مشکلات مردم جهان سوم (سودان) در ارتباط با اروپا آشنا شوند.