اين كتا، دربردارندة خاطرات كودكي نگارنده، يعني «ژاك پرور»، نويسنده شهير قرن بيستم فرانسه است كه در بخشهاي 1906، نوييي ـ سوريسن؛ تولون؛ پاريس، 1907؛ خيابان ورژيرار، نزديك اودئون؛ ولوگزامبورگ، تدوين گرديده است. در بخشي از كتاب ميخوانيم: مثل همة دخترهاي خيلي قشنگ دنيا، مادر من هم چشمهاي خيلي قشنگي داشت، كه چه آبي هم بود رنگ آبيشان و چه خندهاي در خود داشت. گاهي رنگ رخسارش سرخ ميشد. يا بهتر است گفت عين گل ميشد. مثل ملكههايي بود كه در تابلوها ميكشند. الان هم به وضوح ميبينمش. انگار فيلمش را دارم ميبينم. يك دسته گل بنفشه در چاك پيراهن، يك پرنده روي كلاهش،تورنياي كه صورتش را آراسته و لبخندش كه هميشه تر و تازه است. او خيلي زندهتر از يك بازيگر بود. همة كارهايش واقعي بود و هيچوقت نقش بازي نكرد. او ستارة زندگي بود نه سينما... .