كتاب حاضر، مجموعهاي است از ۴۱ قطعه شعر در قالب غزل از شاعري جوان. مصرع آغازين برخي از سرودههاي مندرج در كتاب به شرح زير است: فكري به حال فعلهاي تلخ ماضي كن؛ پر از تكرار آوارم، خدا ميداند و اين دل؛ به مردمان زمين ميدهم نشان تو را؛ بيتو هر لحظه تداعيها شبيه ماتماند؛ زيبا شدي و شور غزل را خدا گرفت؛ با لحن من بخوان غزل عاشقانه را؛ نشسته بود و غزل ميچكيد از موهاش؛ تو رفتهاي و حرم مانده بيپناه عباس؛ رسيدهام به دو تا جاي خالي مبهم؛ بلوغ پنجره يعني تماس با خورشيد و دو بيت مانده به آخر، چراغها خاموش.