كتاب حاضر، دربردارندة شرح سفر نگارنده به سرزمين وحي و بيان احساسات وي در اماكن مقدسة آن ديار است. در بخشي از اين كتاب ميخوانيم: «صبح تا به حال نميدانم چرا به ياد امام مظلوم، حسين(ع) افتادهام. اگر در مكه باشي در روز «ترويه» نميتواني از عرفه و اعمال تمتع دل بكني، همه رو به سوي عرفات دارند. سيل جمعيت، دل تو را با خود ميبرد. اما چه بر حسين(ع) و خانوادهاش گذشته بود؟ چگونه از اين لحظات توانست بگذرد؟ چهطور طاقت آورد خلاف مسير حج را برود؟ دل مشتاق او و يارانش در حرمان آن لحظهها چگونه سوخته بود؟ تمامي اين افكار امشب از ذهن هر زائر ميگذرد. اين جا شايد بيشتر از كربلا حسين(ع) را ميبيني و قلبت از روز عاشورا هم بيشتر همراه اوست. هر كسي از لذت كوچ به عرفات را چشيده باشد، حرمان گذشتن از اين لذت را بيشتر درك ميكند و امشب انگار اين دل به كربلا آمده. خدايا! اين چه حالي است؟»