کتاب حاضر، نقدي است بر سنتهاي غلط و دست و پاگير تعليم و تربيت و فرهنگ. نگارنده در اين راه از زبان طنز مدد جسته و سختترين و خشکترين اصول و مفاهيم آموزش و پرورش را در ارتباط با مطالعه به نقد کشيده است. او معتقد است در امر مطالعه و علاقه به آن، هر کودکي، روشهاي خاص خود را دارا است و استفاده از فاکتورهاي کليشهاي براي ترغيب فرزندان به خواندن، فقط آنها را خسته و دلزده ميکند. وي نظريههاي خويش را در قالب چهار بخش توليد کيمياگر؛ بايد مطالعه کرد (جزمانديشي)؛ پيش به سوي خواندن و قرائت ما از ده فرمان (يا حقوق زوالناپذير خواندن) ارائه کرده است.