اين كتاب هدفش را اينگونه بيان ميكند كه اگر بخواهيم بهطور مؤثر ابراز عشق كنيم بايد زباناصلي عشق همسرمان را بياموزيم زيرا بهندرت طرفين رابطهاي يافت ميشوند كه زبان عشق يكساني داشته باشند. نويسنده نگاهش به بهبود روابط بعد از ازدواج است، زماني كه دوران رمانتيك عاشقي تمام شده و روزمرگي آغاز ميشود. براي پر نگهداشتن مخزن عشق بايد عاشقانه انديشيد و نگاه عاشقانهاي داشته باشيم. هر آنچه در زندگي بشر با انگيزه عشق صورت نگرفته باشد درنهايت پوچ و توخالي است. نويسنده اعتقاد دارد در صحنه پاياني نمايش زندگي انسان تنها سه آيتم باقي ميماند: «ايمان، اميد و محبت». اما بزرگترين آنها محبت است. بي عشق، كوهها صعودناپذير، درياها گذرناپذير، بيابانها تحملناپذير و سختيها بلاياي زندگيمان ميشوند.