يكي از وظايف نويسنده، ايجاد آشتي در زير خرمن آسودهخيالي جامعه است، زيرا نويسنده تعهد دارد تا هميشه علامت سئوالي را در ذهنهاي جوياي واقعيت روشن كند و نميتواند و نبايد دچار تبزدگي موجود در جامعه شود، گو اين كه اين تبزدگي و موضوعيت آن ميتواند سرمنشا الهام براي خلق رمان و يا رمانهاي متعددي گردد، اما نميتواند هدف باشد و فقط يك ابزار متناسب با شرايط روز جهت انتقال ايدة مورد نظر نويسنده خواهد بود. نوعي از اين تبزدگي در جامعه بعد از انقلاب را ميتوان گرايش شديد نسل جوان به سمت ماوراءالطبيعه دانست. در كتاب حاضر مطالبي در خصوص چگونگي داستاننويسي؛ عناصر داستان؛ قالب داستان؛ جايگاه مذهب در رمان؛ جايگاه شعر در رمان؛ احساس كور و احساس بينا در رمان؛ خيالپردازي؛ عاقبتانديشي در رمان؛ و اندوه در رمان مندرج است.