ما هميشه پيشاپيش در فهمي از هستي حركت ميكنيم و از همين فهم است كه پرسش آشكار از معناي هستي و نيز گرايش به مفهوم آن سربرميآورد. در روشنايي اين مفهوم و در شيوههاي فهم صريح آن است كه ميتوانيم دريابيم كه اين فهم تيره شده يا هنوز روشن نشده از هستي به چه معناست. نويسنده در كتاب حاضر، با ادبيات خاص و غيرمتعارفي دو مفهوم هستي و زمان را شرح ميدهد در فصل يكم و دوم كتاب به پرسش از هستي، ذكر پيشداوريهاي موجود در اين زمينه و پردازش و طرح كلي اين پرسش پرداخته شده است. در بخش نخست كتاب تفسيري بر پاية زمانمندي و تبيين زمان به مثابه افق استعلايي پرسش از هستي مورد بررسي قرار گرفته است. شرح وظيفه يك تحليل تمهيدي دازاين؛ جهانيت جهان؛ هستن به مثابه همبودي و خود بودن و پروا به مثابه هستي دازاين از مباحث مطرحشده در اين بخش است. در بخش دوم كتاب به نتيجة تحليل بنيادي تمهيدي دازاين اشاره شده و كل هستن، ممكن دازاين و هستن به سوي مرگ؛ شهادت دازاينگونه بر هستن، زمانمندي و هر روزگي؛ زمانمندي و تاريخمندي و درون زمانمندي به مثابة سرچشمة مفهوم عاميانة زمان و... از جمله عنوانهاي فصلهاي اين بخش است.