بررسي ويژگيهاي «انقلابهاي مخملي» و تطبيق آن با حوادث پس از «انتخابات سال 1388» ايران موضوع اين اثر ميباشد. نگارنده در فصل اول پس از اشاره به ويژگيهاي انقلابهاي مخملي، برخي از مصاديق آن مانند انقلاب نارنجي اکراين، انقلاب لالهاي قرقيزستان، و انقلاب گل رز در گرجستان را بررسي نموده و پس از دقت نظر در نقش «بنياد سوروس» در اين تحولات، به جريان ساماندهي اين نوع از انقلاب در ايران پرداخته و مواردي مانند اتهام تقلب، استفاده از يک رنگ به عنوان نماد، اردوکشي خياباني و حمايت رسانهها و سازمانهاي غير دولتي را به عنوان موارد مشابه با ساير انقلابات مخملي ذکر مينمايد. فصل دوم اختصاص به موضوع انتخابات مذکور داشته و در خلال آن اقدامات اصلاحطلبان در جهت پيروزي در انتخابات، اقدامات شوراي نگهبان، و موضوع شکايتها و جوابيه وزارت کشور مورد بررسي قرار گرفته است. در نهايت علل شکست انقلاب مخملي در ايران مورد توجه قرار گرفته و مواردي مانند عدم شناخت دقيق از جامعه و گروههاي افراطي، همراهي موسوي با مطرودين نظام، موضعگيري دوپهلو و ضعف در مناظرهها، به عنوان برخي از اين علل مطرح شده است.