نزديك به ششهزار سال پيش، اهريمن، چهار ديو برگزيدة خود را بر چهار گوشة سرزمين آزادگان به پادشاهي نشاند. اين چهار ديو يا «اژيها» از نيازهاي مردمان نيرو گرفتند و دامنة پادشاهي خود را گستردهتر كردند. سپس اهريمن سربازاني همخوي خود بر مردمان گمارد تا اين پادشاهي را استوار گرداند. اين سربازان «مورتها» بودند كه با خلق ترس، مردم را ناتوان ميكردند و بدينترتيب بر آنها غلبه ميكردند. اين جانوران جثهاي مانند گرگ و رفتاري همچون مردم داشتند. آنها شبانه در پهنة دشت پرسه ميزدند تا افراد ناتوان را بكشند. كارگزاران اژيها مردمان زيادهخواهي به نام «ياتوكها» بودند كه با گرو نهادن هوشياري و تن و جانشان نزد اژيها به بخشي از نيروهاي جادويي اهريمني دست يافتند. به جز اژيها و ياتوكها مردماني بودند كه ساليان سال در دهكدههاي كوهستاني زندگي ميكردند و از آسيب و ستم اژيها در امان مانده بودند، اما تصميم گرفته بودند ديگر مردم سرزمين خود را از ستم اهريمن رهايي بخشند. اين داستان برداشتي تخيلي از تاريخ ايرانزمين، نوشتههاي كهن و شاهنامة گرانقدر فردوسي است.