«ژاك دريدا» (1930-2004 م) همواره شالودهشكني را ابزاري براي استفاده عليه اقتدارگرايي و بيعدالتي دانسته است. با اين حال چنين به نظر ميرسد كه سياست شالودهشكني در برابر هرگونه بيانية صريح يا هر كنش روشن و شالودهمندي مقاومت ميكند. بنا به ديدگاه دريدا: «شالودهشكني بايد جستوجوي تازهاي در باب مسئوليت را در پيش گرفته، رمزگان به ارث رسيده از اخلاق و سياست را به پرسش كشد». اين نگره بيشك ميتواند به اتخاذ هر موضع سياسياي بيانجامد. اما به رغم اين برج عاجنشيني و بيطرفي روشنفكرانه، دريدا در خلال سالهاي مياني دهة هشتاد، نقش فعالي در مبارزه براي آزادي «نلسون ماندلا» و پايان بخشيدن به آپارتايد در آفريقاي جنوبي ايفا كرد. مورد بحثانگيزتر و البته خطرناكتر، مبارزة او عليه نژادپرستي در خود فرانسه بود. خصيصهاي بارز و دائمي در صحنة سياست داخلي كشور فرانسه كه مشخصا جمعيت پرشمار مهاجران آفريقاي شمالي را هدف قرار ميداد. كتاب حاضر يكي ديگر از مجموعه كتابهاي «آشنايي با فيلسوفان» است. در اين كتاب گذشته از ارائة اطلاعات زندگينامة ژاك دريدا، افكار وي را در رابطه با جريانها و تحولات فكري و اجتماعي و فرهنگي عصر او بازگو ميگردد. در پايان نيز گاهشمار رخدادهاي مهم فلسفي و گاهشمار زندگي و زمانة دريدا درج گرديده است.