نگارنده در کتاب حاضر سعي دارد، به ارائة نظريههاي مطرح نظير: نقد تاريخي؛ ساختارگرا؛ ذهنگرا، محاکات I؛ محاکان II و... در حوزة ادبيات و نقد هنر بپردازد. بدين منظور، با خلاصه کردن نظريههاي مذکور، ميتوان به اين نتيجه رسيد که: هر يک از نظريههاي هنري متوجه يکي از چهار عنصر؛ هنرمند، اثر، مخاطب و جهان بيرون (جامعه) است. برخي از اين نظريهها، ويژگيهايي را که موجب پيدايش هنر ميشوند، در پيوند هنر و جهان بيرون ميجويند، برخي ديگر به دنبال يافتن اسرار هنر در هنرمند هستند. از ديد اين افراد، هنر، يعني بيان عواطف، برخي ديگر، نه جهان خارج و نه هنرمند را، که مخاطب را در مرکز توجه قرار ميدهند، اين بار هنر و ذوق زيبايي شناختي و هيجاني که در مخاطب برميانگيزد، جست و جوپذير است و بالاخره برخي ديگر از نظريهها هنر را بيواسطه در خود اثر ميجويند. به اعتقاد آنها، آنچه اثر هنري را از ديگر اثرها متمايز ميکند، ساختار ويژة آن است.