نگارندگان در کتاب حاضر، به شيوه روايي، سعي دارند تکنولوژي را به صورت ماشيني در کنترل خود و اطرافيان تعريف كرده و استفاده نمايند. آنها معتقدند: باور به اينکه روند زندگي از پيش تعيين شده و مقرر است و همچون پيچ و مهرههاي ماشين آلات شدهايم، موجب شده بپذيريم که زندگي خود، بقاي خود و بقاي هستي بايد در احاطه و کنترل بشر باشد و اين باور به غايت نادرست است. نگارندگان در اين کتاب سعي کردهاند بدون توالي نظم ساختاري و هر گونه پيشفرض و با بحث و مناظره، گفتوگو و بيان خاطره، همپاي ديگر شخصيتها در روند پيچيدگي و گشايش حوادث قرار گيرند و اطلاعاتي در خصوص فرهنگ كنترل ارائه دهند.