پديدارهاي اجتماعي مجموعهاي هستند كه نسبت به يكديگر داراي انسجاماند و در رابطة متقابل قرار دارند. بنابراين هر نوع جامعهاي با نهادها و رسوم خود، ضرورتا ذهنيت خاص خود را دارد. ذهنيتهاي مختلف با انواع گوناگون جوامع متناسباند. افزون بر اين خود نهادها و رسوم جنبة معيني از بازنماييهاي جمعياند. بازنماييهاي جمعي انسانهاي ابتدايي نيز قوانين ويژة خود را دارند و اين قوانين را نميتوان با مطالعة انسان رشد يافته، متمدن و سفيدپوست كشف كرد. نويسنده در كتاب حاضر ضمن بررسي تفاوت ميان اين دو بازنمايي به يافتن آنچه اصول راهنمايي كنندة ذهنيت ابتدايي است، اقدام كرده و چگونگي بازتاب اين اصول در نهادها و رسوم اقوام ابتدايي را بيان مينمايد. وي در مقدمة كتاب به نظريات متعدد از متخصصان برجسته در رشتههاي گوناگون اشاره نموده و در كنار آن به تبيين نظريات خود را تبيين ميكند. عنوانهاي مطالب كتاب از اين قرارند: بازنماييهاي جمعي در ادراك انسانهاي ابتدايي و سرمشق عرفاني؛ قانون آميختگي؛ شيوة كار ذهنيت پيش ـ منطقي؛ و ارتباط ذهنيت اقوام ابتدايي؛ با زبانهايي كه تكلم ميكنند.