كتاب حاضر دربرگيرندة 43 نوشته دربارة حوزة روابط بينالملل در خلال سدة بيست و يكم است كه در چارچوب سه ديدگاه تحليل تنظيم شده است: قدرت و امنيت؛ وابستگي متقابل و جهاني شدن؛ و سلطهگري و مقاومت. در رويكرد «قدرت و امنيت» بازيگران، دولتها هستند كه همگي برای تضمين امنيت و شكوفايي خودشان در چارچوب منابع محدود تلاش ميكنند. در ديدگاه دوم نيز، دولت همچنان بازيگري مهم است ولي نقش آن دستخوش دگرگوني ميشود. تحليل سياست جهان بر اساس بررسي ساختارهاي سلطهگري و مقاومت، ما را به سومين ديدگاه دربارة نقش، بازيگران و رويههاي جاري در نظام جهاني ميرساند. گرچه در اين ديدگاه هم دولت همچنان كانون فعاليت و قدرت اجبارگرانه است، ولي با منافع اقتصادي و سياسي خاصي كه آن را به عنوان مجرا يا پشتيباني براي تعقيب هدفهايشان به كار ميگيرند، رابطة ساختاري خاصي دارد.