«خانم گل» دختر نه سالهاي است كه به همراه مادرش در جنگل زندگي ميكند. پدر او جنگلبان است و به هنگام تولد خانمگل به جبهه رفته و تاكنون بازنگشته است. خانمگل مادرش را نيز از دست ميدهد. پس از مرگ مادر، پيرمردي به او خبر از جايگاه مادرش كه پر از گل و بلبل و فرشته است ميدهد. پيرمرد به خانمگل ميگويد كه چون تو قلب پاكي داري همة دعاهايت مستجاب ميشود. خانمگل در حين نماز از خدا بازگشت پدرش را ميخواهد و در نهايت دعاي او مستجاب ميشود. اثر حاضر بيست و پنجمين شماره از مجموعة «روايت ديگر» است كه در قالب نمايشنامه و در سه صحنه تدوين شده است.