از مهمترین روشهای کار منتقدان پسااستعماری برای تحلیل وضعیت استعمار و پس از آن، به چالش گرفتن کاربستهای فرهنگی و روشنفکرانة اروپایی اعم از رمان، شعر، اپرا، نقاشی، زبانشناسی، مردمشناسی، تئاتر، سینما و غیره است؛ کاربستهایی که غرب از طریق آنها عملکرد تاریخی استعمارگری را از زمان پیدایش آن نمادین و بدیهی ساخته، به یاری آنها تشخیص یافته و خود را متمامیز کرده است. این شیوة بررسی به نظریه و نقد پسااستعماری رهنمون شد؛ نقدی بر آن است تا راههای متنوعی را که قدرت استعماری برای اعمال فشار و تحکم در پیش میگیرد، فاش کند. نگارنده در این کتاب، طی چهارفصل ضمن آشنا کردن مخاطبان با محورهای نظریة پسااستعماری، با ارائة نمونههایی از نقد پسااستعماری کار بست این نظریه را در نقد ادبی جستوجو میکند.