سالواتوره برينديس درشهر نوئورو در جزيرة ساردني به همراه همسرش آگادا و دخترخواندهاش كزتانزا زندگي ميكند. او نامهاي از شخصي ناشناس به نام ويكتور اونوره دريافت ميكند. او سابقا يك سروان و صندوقدار ارتش در زمان جنگ فرانسه و پروس بوده است و زنداني است. در نامه اظهار كرده كه خزانة ارتش را كه محتواي چهلهزار سكه طلا بوده، به جزيرة ساردني برده و در آن دهكده پنهان كرده است. او پيشنهاد داده در قبال انجام چندكار، سالواتوره يك سوم گنج را صاحب خواهد شد. سالواتوره نامه را جدي نميگيرد، ولي آگادا و كزتانزا تصميم ميگيرند دربارة اين گنج با كوزيمكوبانكو كه يك وكيل و مباشر از اقوامشان است مشورت كنند. در اين ميان نامة آنها به دست دختر كوزيمكو ميرسد و او نيز در طمع پيدا كردن اين گنج وارد ماجرا ميشود.