از دهة هشتاد م. نگرشهاي جديدي در حيطة علوم جنايي شكل گرفت كه ماهيت آنها كاملاً مديريتي بود. ديدگاههاي جديد به جاي آنكه به بحث و تجزيه و تحليل جرم و علل شكلگيري آن بپردازند، با رويكردي مديريتي، ريسك ارتكاب جرم را همانند ساير ريسكهايي كه در حوزههاي اقتصادي، بيمه و... وجود دارند، مورد ارزيابي و سنجش قرار داده و آن گاه آن را مديريت ميكنند. هدف اصلي اين رويكرد استفادة بهينه از منابع عادي و انسان بود. در كنار رويكرد مذكور كه در واقع مديريت كيفري ريسك جرم است، مديريت غيركيفري ريسك جرم نيز شكل گرفت كه در مجموع، اين دو را ميتوان «مديريت ريسك جرم» يا «سياست جنايي ريسك مدار» ناميد. كتاب حاضر، در دو بخش تنظيم شده است. در بخش نخست، با عنوان فرآيند شكلگيري گفتمان ريسك مدار، ضمن شناخت مفاهيم بنيادين موضوعِ «ريسك و مديريت آن»، بستر شكلگيري سياست جنايي ريسك مدار و عوامل مؤثر بر آن بررسي ميشود. در بخش دوم، جلوههاي سياست جنايي ريسكمدار مورد بررسي قرار گرفته كه در اين جهت، سه جلوه شناسايي شده است. رهيافت نخست، «گفتمان و يا قوانين سه ضربهاي» است كه در كشور آمريكا مطرح شده و نوعي مديريت مبتني بر عقلانيت صوري است. رهيافت دوم، «عدالت سنجشي» است كه اركان اين رويكرد، تبيين علمي آن، كاربردهاي آن در فرآنيد كيفري و سرانجام بررسي پارهاي از مسائل روش شناختي و حقوق بشري در اين رهيافت مطرح شده است. پيشگيري وضعي، سومين رهيافت است كه جنبة غيركيفري دارد. در اين رهيافت تلاش شده است، ضمن بازشناخت پيشگيري و مباني و مباني نظري آن، از نگاهي مديريتي مراحل پيشگيري وضعي و تكنيكهاي آن بررسي شود.