آنچه در محافل برنامهريزي توسعة ايران به نام «آمايش سرزمين» شناخته ميشود، مفهوم نهچندان بوميشدهاي از يك روش تكويني برنامهريزي توسعة ملي در دورة دوم بازسازي اروپا، پس از جنگ جهاني دوم است. در سالهاي اولية بازسازي اروپا، دولتهاي اروپايي دريافتند كه كاربرد شيوههاي برنامهريزي سوسياليستي كه خاستگاه عمدة آنها اتحاد جماهير شوروي بود، پاسخگوي نيازمنديهاي توسعهاي مناسب براي جوامع باز غربي نيست. بنابراين، آنها در رفع تنگناهاي مدل برنامهريزي سنتي، به جستوجوي شيوههايي از برنامهريزي برآمدند كه امر توسعة ملي را در يك چشمانداز پيوسته و جامع و در متن ارزشهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي جامعه و الگوهاي پراكندگي و چيدمان طبيعي منابع انساني و طبيعي و ملاحظات ژئواستراتژيك به تصوير بكشند و برنامهريزي توسعه را در يك چهارچوب و بافت منسجم هدايت كنند. تنظيم چشمانداز بلندمدت و حركتهاي منتج به همكاري ميان مناطق دروني و بيروني كشور و سرانجام ايدة جهاني شدن، سه شاخههاي رشدكردة بعدي در تنة برومندشدة آمايش سرزمين هستند. در كتاب حاضر، ضمن بيان اصول آمايش، سند چشمانداز جمهوري اسلامي ايران در افق 1404 هـ . ملاحظات امنيتي و دفاعي، كارآيي و بازدهي اقتصادي و... ـ ، به بررسي امكانات، فرصتها و پيچيدگيهاي نهادي و ارزشي در سر راه بومي شدن آمايش سرزمين پرداخته شده است.