واگنر، مهندس آلماني، از فرانغولك، پيشنهاد مديريت بناي يك كارخانة توليد كاغذ را ميپذيرد. ساختمان كارخانه در جنگلهاي باراني آمريكايي جنوبي قرار داشت. او از همسرش، سوزان و فرزندش، ساشا جدا شده و به آنجا ميرود. او اميدوار است كه در اين مكان ناشناخته زندگي تازهاي را آغاز كند، اما تفاوتهاي فرهنگي، خرافات و فساد مالي در محيط جديد، او را با چالشهاي تازهاي رودررو ميكند. «درخت مار»، تضادهاي سياسي و اجتماعي دهة هشتاد آمريكاي جنوبي و ريشههاي رشوهخواري و شكست كمكهاي اقتصادي دنياي غرب را و همچنين جادوي فرهنگ سرخپوستان اين سرزمين را به تصوير ميكشد.