«وقتي به زندگي خود بازميگردم، با همة موفقيتها و شكستهاي آن، با همة اشتباهات بيشمار آن، با فريبها و كاميابيهاي آن، و به آن نگاه ميكنم به طور عجيبي به نظرم ميرسد كه غيرحقيقي است. رويامانند و سايهوار است. شايد قلب من، چون در هيچكجا راحت نيافته، اشتياق اجدادي عميقي براي بازيافتن خدا و بقا دارد، ولي منطقم را با آن سروكاري نيست». كتاب حاضر مجموعة وقايعي است كه در زندگي يكي از بزرگترين نويسندگان فرانسوي روي داده است. اين كتاب، شرح حال يا مجموعهاي از خاطرات نيست، بلكه نويسنده كوشيده است افكارش را دربارة موضوعهايي كه در طول زندگي توجه عمدة وي را جلب كرده است، دستهبندي و بيان كند. او به گفتة خودش اين كتاب را نوشته است تا روح خود را از دست افكاري كه مدتها باعث ناراحتي وي بوده است، برهاند.