اثر حاضر، پژوهشي است كه به جريانهاي حاشيهاي شعر معاصر، بعد از نيما ميپردازد. منظور از جريانهاي حاشيهاي، جريانهايي است كه در زمان خود جدي گرفته نشدهاند و در ميان شاهراههاي ادبيات معاصر، از اقبال آنچناني برخوردار نبودهاند. اما بانيان اين جريانها تاثير درخور توجهي بر جهتدهي به شعر و نقد ادبي روز داشتهاند و بسياري از آنها بسترساز نوآوري و پيشگام جنبشهاي خلاقانة بعدي گشتهاند. نگارنده در اين پژوهش به تحليل تئوريها و ساختار پيشنهادي، فاصلة تئوري و شعر فعالان اين جريانها ميپردازد و همينطور نوع نگاه و نقدي را كه به واسطة تاثير جريانهاي مذكور، در ادبيات معاصر رواج يافته است، بررسي ميكند.