انگيزة اصلي نگارش اين كتاب، انديشيدن به بعدهاي فراتر از نظرية نسبيت اينشتين است. پختستان شرح روشني از اين ماجرا است كه آدمها «حقيقت» را چطور لوث ميكنند و كوتاهانديشيهايشان را به پاي علم مينويسند و به حساب قوانين ازلي ميگذارند. حكايت كتاب حاكي از آن است كه منطق ما، مانع منطقي بودن ما است و تمثيلي ظريف است از اسارت انسان در ذهنيت خود و امكان گسستن اين زنجير. مطالب كتاب سوالات تازهاي به ذهن خواننده القا ميكند، در عين حال كوتهبينيهاي رايج در جامعة ويكتوريايي انگليس را به هجو ميكشد. نيز بسياري از مطالب كتاب نيز، پاسخ به مشكلات فلسفي و رياضي روز است. برخي از عنوانهاي مطالب كتاب عبارتاند از: صبور باش كه جهان فراخ است؛ در ماهيت پختستان؛ در باب اهالي پختستان؛ در باب شناخت بصري؛ در باب اشكال غيرمنتظم؛ در باب كاهنان ما؛ دنياهاي شگفت نو كه مردمي اينچنين را در خود دارند؛ و در باب غريبة حجمستاني.