نگارنده در مقدمة كتاب بيان ميكند: نوع نگاه ما و انسانها به مسايل كار و زندگي است كه گاهي خود را در دنيايي از عشق و اميد، در اوج قلههاي زندگي ميبينيم و گاهي هم با كوچكترين مساله و مشكلي در يك شرايط به ظاهر نامطلوب خود را در حضيض درههاي زندگي احساس ميكنيم. پس اگر زندگي در قلهها و درهها قبل از هر چيز يك احساس است و قله و دره بيشتر يك پديدة دروني است تا يك مقولة بيروني، سئوال اين است كه چگونه انسانها ميتوانند با استفاده از قانونمندهاي جهان هستي خود را از درههاي زندگی برهانند و به قلههاي موفقيت و سعادت برسانند». نگارنده در كتاب حاضر در قالب داستان زيبايي اين معنا را تحليل كرده است كه ميتواند راهگشا و آموزنده باشد. همچنين اين كتاب به خواننده ميآموزد كه چگونه اشتباهاتي كه در موقعيتهاي خوب انجام ميدهد، فرداي بد زندگي را ميسازد. و اين كه اقدامات عاقلانه، در وضعيت بد امروز، لحظههاي خوب فردا را خلق ميكند.