ققنوس معنا را نه آنچنان كه هست و نه آنچنان كه بايد باشد، بلكه آنگونه كه ميتواند باشد متجلي ميكند. آنچه در اين كتاب بررسي شده است، وجود دالي با عنوان مرغ ققنوس در ارتباط با مدلولهاي آن نيست، بلكه هدف اصلي نشان دادن فرآيندي نشانه ـ معنايي است كه در آن ققنوس همچون گونة نشانهاي سيال به نشانهاي كمال يافته يا متعالي تبديل ميشود. پس، آنچه اهميت مييابد، وجود نشانهاي با نام ققنوس نيست؛ راز اصلي اين مطالعه را بايد در قابليت حضور مدار نشانه، تعامل آن با نشانههاي ديگر و نظامهاي مختلف معنايي مثل نظام عاطفي، نظام ارزشي، نظام تنشي، نظام زيباييشناختي و نظام هويتي جست.