خدايان اساطير به دو دستة خوب و بد تقسيم ميشوند و بر اين اساس ميتوان گفت ديالوگ نمايشي، ناشي از اين تضاد است. در نمايش يكي سخن ميگويد و ديگري پاسخ ميدهد. يكي نه ميگويد و ديگري آري و حاصل اين مكالمه، ايجاد دودلي و عدم اطمينان به آينده است؛ همانچيزي كه جوهر عميق هر درامي را تشكيل ميدهد. كتاب حاضر كه در سال 1968 تاليف شده، مجموعة سيزده سخنراني از پيرامه توشار است كه در دهة شصت، در راديو فرهنگ ايراد كرده است. وي طي اين سخنرانيها، به همة مسائل حوزة تئاتر ميپردازد و با عنايت به تحول اين هنر، در طول تاريخ، نظريات بديعي ابراز ميدارد. توشار سعي دارد از طريق تحليلهاي عالمانه، جوهر تئاتر و خميرماية اين هنر متعالي را بررسي كند. او در تمام اين گفتارها، هيچگاه تئاتر را جدا از رابطة آن با بشر و عواطف بشري مطالعه نميكند و همهچيز را بر مقياس انسان ميسنجد و در هر قوم بر آنچه خود فضيلت تزكية نفس مينامد، تكيه ميكند. او در پايان به اين نتيجه ميرسد كه بشر همواره، در تلاش براي نجات از اضطراب است.