من و «حميد ميرميراني»، همكلاس سازمان آموزشي و هنري تبليغات اسلامي، و هر دو مشتاق و عاشق فيلم بوديم. هر دويمان پس از فارغالتحصيل و عدم قبولي در كنكور به كلاسهاي فيلمسازي رفتيم و بعد از پذيرفته شدن در كنكور سال بعد، شروع به ساختن فيلم كوتاه كرديم. مسبب اصلي ساختن اولين فيلم من «سلما» بود كه او را در كتابخانة دانشگاه براي اولين بار ديدم، او مرا با عشق آشنا ساخت و باعث شد مسير زندگيام تغيير كند. در آغاز فيلمهاي من طرفدار داشت و جايزه گرفت، اما پس از چندي حميد طرفدار پيدا كرد و حالا او براي فيلم كوتاه جديدش، يك جايزه از فستيوال ميگرفت. حس حسادت هميشه در وجودم نسبت به حميد وجود داشت و حالا نيز با گرفتن جايزه براي فيلمش بيشتر شده بود .