كتاب حاضر به تلاش براي فهم زندگي روزمرة مردم ايران از دهة 1370 به بعد اختصاص دارد. ميانجي اين فهم، بازنمايي است كه سينما از زندگي روزمرة ايرانيان به دست داده است. هدف اصلي نگارنده، نه تحليل سينما و مخاطبان اين رسانة جمعي، بلكه بررسي مقولهاي است كه در حال حاضر اهميت جامعهشناختي دارد؛ «زندگي روزمره». زندگي روزمره، اكنون به يكي از مناقشهبرانگيزترين مقولات جامعهشناسي بدل شده است. چه مدرنيستها و چه پستمدرنيستها به اهميت اين مقوله معترفاند و هريك به گونهاي سعي ميكند كه جايگاه آن را در نظريهپردازيهاي خود روشن سازند. انتخاب عرصهاي هنري به عنوان ميانجي بازنمايي زندگي روزمره از اين جهت الزامي است كه قلمروهاي ارزشي علم، اخلاق و هنر از دل زندگي روزمره برخاستهاند، ولي در عصر مدرن پيوند ميان اين قلمروها نه تنها مكمل يكديگرند، بلكه هريك ابزاري منحصر به فرد براي بازنمايي و نقد هستند و قلمرويي را در اختيار دارند كه از درون آن برخاستهاند؛ يعني زندگي روزمره. هدف نگارنده آن است كه با توجه به هنر سينما، بتواند آنچه را سينماي ايران به صورت شناختي از دهة هفتاد به بعد يافته است، به شيوهاي انتقادي دريابد. در اينگذر، شش فيلم سينمايي دهة هفتاد به بعد ايران را به صورت جداگانه و با استناد به عناصر نظري و روش نظريهپردازان انتقادي تفسير و به دنبال آن روايتي نقادانه از زندگي روزمرة ايرانيان عرضه شده است.