«نزاع بين كهنه و نو در معناي عام آن، قدمتي به بلنداي تاريخ بشريت دارد. نوع آدمي همواره در جستوجوي تازگي و تنوع بوده است و اصولا راز پيشرفت اين موجود متفكر، همين بوده است و بس؛ اما ميليونها و بلكه ميلياردها سال طول كشيد كه بشر اين تمايل دروني خود به نوبودگي را تئوريزه كرده و در قالب مكتب يا مكتبهاي فكري درآورد و اصطلاحات جديدي براي آن وضع كند و در يك كلام اين ميل ذاتي خود را به گفتماني فلسفي تبديل كند». نويسنده در كتاب حاضر تلاش كرده است براي تعيين عيار مدرنيت در شعر معاصر فارسي، ملاك و معياري تعريف كند تا بر اساس آن، آثار سنتي در حوزة شعر فارسي، از آثار مدرن متمايز گردند. به زعم نگارنده، اين شكل و فرم نيست كه اثر را مدرن ميسازد، بلكه عنصر اصلي در اين باب، فكر و انديشه است.