شعر هنري است كه از زبان سرچشمه گرفته و تداوم آن يكي از واقعيات مسلم تاريخ است. تا آنجا كه ميتوان آن را عنصري از عناصر تعريف انسان شمرد. اما اين هنر سرچشمه گرفته از زبان، در طول تاريخ پرفراز و نشيب انسان همواره به يك معني باقي نمانده است. شعر كه زماني عامل تنظيمكنندة فعاليتهاي بدني جمعي در حيطة كار بود، در عصر اسطوره، محمل باورهاي اسطورهاي و اوراد و عزايمي شد كه سرسپردگي بشر را به نيروهاي طبيعي بازميگفت. سپس در عصر آيين و مذهب، بنياد آيينها و مناسك مذهبي شد و در عصر خردورزي، تصوركنندة جهاني كه انسان خردورز آن را در برابر واقعيتي كه دانش به او عرضه ميداشت ميآفريد. سقراط ميگفت: فلسفه چيزي جز ژرفانديشي دربارة مرگ نيست. اگر فلسفه ژرفانديشي دربارة مرگ است، شعر و هنر را ميتوان نفي مرگ دانست. كتاب حاضر حاوي مقالاتي از نگارنده در خصوص شعر و شاعري است. بازخواني سرودهاي از «محمد حقوقي» با عنوان «مرثيهاي براي رباب»، «رو در روي هستي» از «ضياء موحد» و «بختك» از «كيوان قدرخواه» به انضمام درج چند سروده از هريك از شاعران ياد شده ديگر مطالب كتاب را تشكيل ميدهد.