نگارنده در كتاب حاضر، با بازگويي خاطرات شخصي و سابقة خانوادگياش به بررسي جنبة مهمي از مناسبات ميان علم اقتصاد و ارزشهاي خانوادگي ميپردازد. فصول كتاب در سه بخش گروهبندي شده است: نظريهها، سياستگذاريها، راهبردهاي آينده. وي معتقد است جامعهاي كه هدفش را منحصرا موفقيت فرد گذاشته باشد ـ به نحوي كه نسلهاي آينده را به فراموشي بسپارد ـ نميتواند ادامة حيات بدهد. بنابراين قواعد تكاليف در برابر ديگران بايد اجرا شود. او تاكيد ميكند هزينههاي تحقق ارزشهاي محبت، و مسئوليت معامله به مثل بايد به صورت مساوي ميان همه تقسيم شود. نويسنده در بخش بعدي به بررسي نحوة تكامل روابط ميان خانواده و دولت ميپردازد و تضادها و تفاهمات ميان آنها را توضيح ميدهد. در اين بخش در مورد پارهاي از گلايههاي مشخص در خصوص برنامههاي ياري رساني دولت، مدارس عمومي و نظام مالياتي نيز صحبت ميشود. بنابراين مراقبت و تشريك مساعي بيشتر با ديگران ايدة خوبي براي كسب بازده بهتر و بالاتري در زمينههاي اقتصادي است. نگارنده بخش پاياني كتاب به آينده نظردارد و تاثير فزايندة رقابت بينالمللي و عواقب آن براي خانواده و دولت را بررسي ميكند.