كتاب حاضر داستان سرشت ناآرام والتر جوان است كه با موجي از سئوالات بيپاسخ مواجه ميشود. او كه به شدت با پدرش در تعارض است، به دنبال پارهاي حوادث، براي كشف خود و دنياي پيرامونش به رم ميرود. آنجا جايي است كه او را با ابعاد تازه و گستردهاي از زندگي آشنا ميكند. اما والتر همچنان سرگشته، به دنبال آرامش، در جهان گام برميدارد. سرانجام، به لطف خداوند مرشدي راهنماي او ميشود و او را با نور ايمان از تاريكي و سرگشتگي ذن طوفانزاي خويش رها ميسازد و به ساحل آرامش ميرساند.