«سيد عبدالجواد موسوي»، شاعر طنزپردازي است كه شعرش، شعر درد و دريغ است و اثر زبان طنز در آن پيداست. شاعر به جاي نوميدي از شكست ميگويد. اما نبايد شكست را با نااميدي اشتباه كرد: زيرا يكي ناظر به آينده است و ديگري از سنخ احوال و وقايعي است كه به جان آزموده شدهاند. پس شكست شاعر نااميدي نيست، حتي شايد با اين شكست در اميد گشوده شود. شاعر در عصر جديد همواره قرباني اميد و آزادي بوده است. مجموعة حاضر گزيدة اشعار سيد عبدالجواد موسوي در قالب غزل، نو و ترانه و... است. پارهاي از عناوين آنها عبارتاند از: تقدير سنگ؛ خون يخزده؛ سنگ و سبو؛ خشت نخست؛ فعل وارونه؛ نيتانگاري ديني؛ فراسوي نيك و بد؛ اگه عاشقانه نباشن؛ فصل وصل؛ زمزمههاي يك ديوانه؛ صراط مستقيم؛ روزپري؛ و پهلوان قصة ما.