نگارنده در كتاب حاضر، با مروري بر انديشههاي فلسفي، روانشناسي و اديان مختلف در زمينة ايمان، به بررسي فرآيند تغييرپذيري، ضعف تدريجي و قلب ماهيت ايمان به تنفر و راههاي پيشگيري از آن ميپردازد. وي در كتاب داستانها و روايتهايي از انبيا و اوليا و عرفاي پيشين در ارتباط با موضوع و نيز قياسهاي پزشكي و تشبيه ايمان به بافت استخواني به منظور تجسم بهتر و شرح موضوع سود جسته است. به زعم نگارنده: از دست رفتن ايمان، همانند تغيير ماهيتاش بيسر و صدا و بدون هياهوست. فرد با تصور به اين كه ايمان دارد، به زندگي معمول و روزمرة خود ادامه ميدهد، و چه بسا كه خود را مومني كهنهكار تلقي ميكند، ولي ناگهان در شرايطي، شكنندگي و تغيير ماهيت ايمان او، خودش و ديگران را غافلگير ميكند. با درهم شكسته شدن ايمان به ناگاه منكر همهچيز ميشود يا در صورت تغيير ماهيت ايمان، دانسته با مرد و راه حق نيز دشمني ميكند. مورد اخير چنان دور از ذهن مينمايد، كه همهكس خود را از آن مبراميداند.