«در اين رساله مفهوم الاهيات به معناي عام به كار برده شده و در اين معنا به عنوان يك حوزة تخصصي نظري بررسي شده است. منظور همان چيزي است كه برخي از آن به عنوان يك علم سخن ميگويند: البته علم به معناي عام كلمه يعني دانشي متشكل از گزارههاي منسجم كه حول مفاهيم و مضاميني واحد پديد ميآيد و فعاليتي نظاممند بر مبناي روشهايي مشخص در درون آن در جريان است و نه به معناي دانشي تجربي». نگارنده همچنين اذعان ميدارد: «الاهيات انتقادي نظريهاي فراهم ميسازد براي اين كه مومنان در همبستگياي مختارانه و عاري از اجبار با هدف رهايي هرچه بيشتر انسانها و در جهت نفي شرايط اجتماعي ـ سياسي بيگانهكننده در يك موقعيت تاريخي معين و مشخص، وارد عمل سياسي شوند و به استقرار نظمي انسانيتر و عادلانهتر بينديشند. از آنجا كه در اين رويكرد الاهياتي، عمل رهاييبخش معيار همساني و اعتبار ايمان است، مومنان و غيرمومنان ميتوانند در همبستگي انتقادي با يكديگر، وارد مشاركتي اجتماعي ـ سياسي شوند... بدينگونه است كه شعار «دين براي انسان» ميتواند به معني حقيقي و عام كلمه تحقق يابد».