در هر مسالة سياست خارجي، همواره گزينههاي متمايز و متعارضي براي سياستگذاري وجود دارد. پاسخهاي سطحي به اين پرسش كه كدام سياست از همه بهتر است، كارگشا نيست. هركس خواهان دست يافتن به راه حلي معقول و مستدل براي معماي سياستگذاري است، بايد به پرسشهاي عميقتري بپردازد. نگارنده در كتاب حاضر با نگاه به سه معضل سياست خارجي ايالات متحده يعني جنگ عراق، برنامة جنگافزارهاي هستهاي كرة شمالي و رشد قدرت اقتصادي و نظامي چين نشان ميدهد كه چگونه بايد با اين روند دست و پنجه نرم كرد. در كتاب، سه سطح متفاوت از بحث در نظر گرفته شده است؛ نخست سطح سياستگذاري؛ دوم سطح نظريه؛ و سوم سطح زبرنظريه كه سطح روششناختي يا فلسفي نيز خوانده ميشود. در سطح زبرنظريه، بحث بر سر اصولي است كه بر چگونگي انتخاب بهترين نظريه حاكمند. فيلسوفان و آن دسته از دانشمندان علوم اجتماعي كه گرايش فلسفي دارند، درگير اين بحث هستند.