هنگامي كه جامعه به سوي تمدن پيشرفت، وجود قوانين و ضوابطي براي ايجاد نظم ميان انسانها ضرورت يافت؛ در واقع وجود قواعد اخلاقي يكي از عوامل تشكيل و انسجام جامعة انساني است. معمولا پايبندي و احترام به دستورهاي اخلاقي در جوامع متمدن بيش از جوامع عقبافتاده «با فرهنگ پايين» است. در اينگونه جوامع، وجدان انساني به جاي فشار و خفقان، افراد را به پيروي و احترام به دستورهاي اخلاقي سوق ميدهد، بنابراين با ارتقاي سطح فرهنگ، اخلاق نيز از جايگاه والا و ويژهاي در جامعه برخوردار ميشود. كتاب حاضر، مبين جنبة مثبت شخصيت بسياري از صاحبان قدرت، پادشاهان، بزرگان و... است. اين كتاب نشاندهندة رذايل و فضايل اخلاقي ايرانيان در دورههاي مختلف تاريخي است و در سه فصل به نگارش درآمده است. در فصل اول و دوم به ترتيب از اخلاق ايرانيان پيش از دورة اسلامي و پس از آن سخن به ميان آمده است. فصل سوم براي مطالعة بيشتر دربارة اخلاق است كه به تعريف كوتاهي از اخلاق، نسبيت آن، ارتباط ميان دين و اخلاق و... اختصاص دارد.