نويسنده در اين كتاب معتقد است كه: "الگوي هولوگرافيك جهان ميتواند پارهاي از رمز و رازهاي ديگر را نيز توضيح بدهد. از جمله: ناتواني آشكار هرگونه نظريه، قطع نظر از اين كه تا چه حد ادراكپذير باشد، در توضيح و بررسي همهي پديدههايي كه در طبيعت موجودند؛ توانايي افرادي كه تنها با يك گوش ميتوانند منبعي را كه صدا از آن ساطع شده به خوبي مشخص كنند؛ و قابليت ما در تشخيص چهرهي كسي كه سالها است او را نديدهايم، در حالي كه بسيار تغيير كرده است". جذابترين جنبهي الگوي هولوگرافيك اين است كه اين الگو طيف وسيعي از پديدههايي بسيار گريزان و دور از دسترس را به ناگاه با معنا و فهميدني ميسازد؛ پديدههايي كه قاعدتا خارج از قلمرو فهم علمي قرار ميگيرند از جمله، تلهپاتي، پيشآگاهي، احساس عرفاني وحدانيت و يكي شدن با كل كائنات و حتي جنبش فرارواني يعني توانايي ذهن در به حركت درآوردن اشياء بيآن كه تماسي در كار باشد. اين كتاب نه تنها به آراي "بوهم" و "پريبرام" كه به انديشهها و نتايجي نيز نظر دارد كه بسياري از محققان تحت تاثير الگوي هولوگرافيك، آن را به شيوهي خاص خود تعبير كردهاند.