كتاب حاضر، كه در 10 فصل تنظيم شده است، رسالهاي دربارة بيماري فلج مغزي مقامات تصميمگيري است كه بر كشورهاي نفتخيزي مثل ونزوئلا، نيجريه يا ايران حكومت ميكنند. نويسنده در كتاب، نشان ميدهد كه چگونه با ورود سيلآساي درآمدهاي نفتي به اقتصاد كشورهاي صادركنندة نفت، حوزة اختيارات و تعهدات دولت گسترش مييابد، اما در عين حال اقتدار و نهادهاي قانوني آن تضعيف ميشود. وابستگي به نفت اين كشورها را به سمت تمركزگرايي شديد قدرت سياسي و نظام اداري آشفته و نامنسجم هدايت ميكند. نويسنده مهمترين ويژگي دولتهاي نفتي را در قوانيني جستوجو ميكند كه حقوق منابع را به دولت اعطا ميكند، از جمله رانت عظيمي كه بسيار بيشتر از سود به دست آمده در بخش خصوصي است.