فايدهگرايي يكي از مهمترين و مشهورترين نظريهها در فلسفة اخلاق، و به تبع، تا حدودي در فلسفة سياسي ـ اجتماعي است. اين نظريه شايد رايجترين در عمل و پرطرفدارترين در نظر باشد. اما در معرض بيشترين ميزان اعتراض و انتقاد نيز بوده است. خلاصة ايدة فايدهگرايي اين است كه كارها بايستي به گونهاي انتخاب شوند و نهادها به گونهاي طراحي شوند كه در راستاي افزايش خوشبختي يا همان شادي و لذت در ميان مردم باشد. بر سر دوراهي انتخاب اين كه كدام عمل، اخلاقا بهتر است معيار ترجيح اين است كه كدام عمل، شادي و خوشي بيشتري را نخست براي فرد و سرانجام براي جامعه به همراه دارد. ريشههاي اين انديشه، گذشته از بعضي فيلسوفان مشهور آنتيك، در آراء برخي فيلسوفان و متفكران عمدتا انگليسي عصر جديد وجود داشته است؛ هم از اين رو ميتوان گفت فايدهگرايي يك نمونة الگووار فسفة انگلوساكسون است كه به اوصاف تجربهگرايي، عملگرايي، محافظهكاري، فردگرايي اجتماعي، اعتدال و خوشبيني محدود به واقعيت موصوف است. در كتاب حاضر استوارت ميل، كوشيده با حفظ اصول و اركان، پردازشي از نظرية فايدهگرايي عرضه كند كه منافي ارزش فضايل نباشد و با تعالي انسان و ارزشگرايي مورد نظر منتقدان متعارض نشود.