در مجموعهي حاضر، قطعاتي منثور با عناويني از اين قبيل به چاپ رسيده است: "فرشتهي چادرنشين"، "كرانهي غيب"، "زلزلهي اساطيري"، "سايهبان اشراق"، "فراق فلسفه"، "قاليچهي سكوت" و يك ليوان شطح داغ". "عشق"، "عرفان"، "ولايت" و "شعر" پارهاي از موضوعات كتاب هستند. براي نمونه در بخشي از كتاب ميخوانيم: "مرا به زمينهي آبي چشمهايش دعوت كرد، به پاس نخستين شكوفههاي لبخندش به ايوانهاي غنچهگرفتهي آوازش برد و در كنارهي آرامش رهايم كرد تا آفتابگير نگاهش را بنگرم، او مرا به سمت طراوتش برد و به شكرانهي پرندههاي بيآرام تبسمش كه به لانههاي اشتياق بازميگشتند و پردههاي مات نگاهم را كنار زد و تمام تماشايش را نثار كودكان حيرتم كرد... او مرا به ابديت گذرا و جاودانگي كوتاه خود برد، در دستم جوانهاي بيپايان نشاند و در مردابم آرامشي طوفاني انگيخت و با آوايي كه از هيچسو ميآمد صدايم زد: فرشتهي خاكي! و صدايم زد: اندوه بيا...".