افسردگي اختلالي ذهني است و رنجي چنان رازآلود و ديرفهم ـ براي هوش متوسط ـ كه به وصف درنميآيد. بنابراين براي آنها كه به رغم اندوه دروني شدت آن را نچشيدهاند، همواره درك ناشدني باقي ميماند. «اندوهي» كه مردم گهگاه گرفتارش ميشوند و با مشكلات روزمره پيوند خورده، چنان رايج است كه در شكل مصيبتبارش به علايم بيماري منجر ميشود. بيشتر گرفتاران افسردگيها، حتي جانفرساترين افسردگيها، نجات مييابند و همچون ديگران از آن پس شادمان زندگي ميكنند. افسردگي شايد غير از خاطرات هراسانگيزي كه برجاي مينهد، هيچ زخم ماندگاري وارد نميكند. براي آنها كه در جنگل تاريك افسردگي اقامت كردهاند و عذاب توجيهناپذير آن را ميشناسند، بازگشتشان از مغاك بيشباهت به معراج شاعر نيست كه كشانكشان از اعماق تاريك جهنم بيرون ميآيد و در جهاني كه خود «جهان تابناك» اش مينامد، ظاهر ميشود. در اينجا هركس كه به سلامت بازگشته، تقريبا هميشه توان لذت و آرامش را بازيافته و اين شايد جبران زيانتحمل ياس و نااميدي باشد. كتابچة حاضر شامل خاطرات نويسندهاي آمريكايي به نام «ويليام استايرن» (1925-2006 م) هنگام گرفتار شدن به بيماري افسردگي و اختلالات رواني و عاطفي است.